این دیوانگی در کار است
تا به حال چند بار شنیدهاید که «این دیوانگی در کار است»؟ حتا شاید خودت هم این را گفته باشی. برای خیلیها «این دیوانگی است» کاملا عادی شده است. اما چرا این قدر دیوانگی؟
دو دلیل عمده وجود دارد: (۱) روز کاری با هجوم حواسپرتیهای فیزیکی و مجازی به چند بخش کوچک و فرار کاری تقسیم میشود. و (۲) وسواس ناسالم رشد کردن با هر هزینهای، باعث توقعات سر به فلک کشیده و غیر واقعی میشود و آدمها را مضطرب میکند.
شکی نیست که آدمها بیشتر کار میکنند، زودتر یا دیرتر کار میکنند، یا آخر هفتهها و هر زمانی که وقتی خالی داشته باشند. آنها نمیتوانند کار را سر کار تمام کنند. این باعث میشود که زندگی محدود شود به زمانهای باقیمانده از کار؛ ظرف اضافه غذای رستوران.
بدتر این که این روزها ساعتهای طولانی کار، مشغولیت بیش از حد و کمبود خواب به نشان افتخار برای خیلیها تبدیل شده است. خستگی مستمر نشان افتخار نیست، نشان حماقت است.
این موضوع محدود به سازمانها نیست. افراد عادی، پیمانکارها و کارآفرینان تنها هم به شکلی کاملا مشابه، خودشان را نابود میکنند.
ممکن است فکر کنید که با این زمانی که آدمها صرف کار میکنند و با وعدههای فناوری های پیشرفته، حجم کار کمتر شده باشد اما این طور نیست. هر روز حجم کار بیشتر و سنگینتر میشود.