ما معمولا عادت داریم که فرض کنیم دیگر آدمها مثل ما فکر میکنند. اما اینگونه نیست. روانشناسان این گرایش را «سوگیری اجماعی خطا» مینامند. وقتی که مردم برخلاف ما فکر یا عمل میکنند، ما (ناخودآگاه) شدیدا به آنها برچسب ناقص میزنیم.
این سوگیری توضیح میدهد که چرا زمانی که برنامهنویسان خودشان را به جای کاربر میگذارند بسیار تحت فشار هستند. کاربران مثل برنامهنویسها فکر نمیکنند. مثلا آنها زمان بسیار کمتری را به استفاده از رایانههای صرف میکنند. آنها نه میدانند که یک رایانه چطور کار میکند و نه به آن اهمیتی میدهند. یعنی آنها از تکنیکهای حل مساله که برای برنامهنویسان بسیار آشنا است سر در نمیآورند. آنها نمیتوانند الگوها و نشانههایی را که برنامهنویسها از آنها در کارشان استفاده میکنند تشخیص بدهند.