من همیشه در کلاسهای اندرویدم همان جلسه اول درباره درآمد از برنامهنویسی اندروید با شاگردانم بحث میکردم. سؤالی که از آنها میپرسیدم این بود که چطور میخواهند از اندروید پول در بیاورند. غالباً اولین پاسخ خیلی از آنها «پروژه گرفتن» بود! امروز میخواهم کمی درباره پروژه گرفتن و «راز و رمزها»ی آن صحبت کنم.
چرا میخواهید پروژه بگیرید؟
بله! سؤال اول من این است که اصلاً چرا میخواهید پروژه بگیرید؟ اولین و سادهترین روش کسب درآمد از برنامهنویسی اندروید (و هر شاخه دیگری از برنامهنویسی) «پروژه گرفتن» نیست! اگر یک درآمد پایدار و یک موقعیت مناسب میخواهید بهتر است استخدام شوید. شرکتها معمولاً محیطی برای کار فراهم میکنند که برای پیشرفت و توسعه آینده شما بسیار بهتر از کار انفرادی و ماجراجویانه «پروژه گرفتن» است! در حال حاضر این ذهنیت غلط وجود دارد که موفقترین آدمها از لحاظ مالی صاحبان شرکتهای نوپا (استارتاپ) اند و بعد افرادی که انفرادی کار میکنند (فریلنسر) و بعد کارمندان شرکتها. لازم است بگویم این دیدگاه کمتر از یک درصد صحیح است و اتفاقی که در واقعیت میافتد دقیقاً عکس این تصور غالب است. پس اگر درآمد مناسب و پایدار میخواهید استخدام شوید و اگر میخواهید سالها در بدبختیهای مالی سروکله بزنید استارتاپ خودتان را راهاندازی کنید!
آیا میتوانید پروژه انجام دهید؟
میدانم که الان احساس میکنید به شما توهین شده است! شما همه برنامهنویسهای ابر قهرمانید! من به عنوان یک آدم معمولی از مسائل و مشکلات خودم در «پروژه گرفتن» مینویسم و میدانم که اوضاع شما خیلی بهتر از اینها است!
پروژه گرفتن و انجام دادن آن نیاز دارد به آدمی که همه کار بتواند بکند! باید برنامه اندروید بنویسد؛ برنامه وب بنویسد؛ گرافیک و فوتوشاپش خوب باشد و البته از مسائل مالی و بیمه و مالیات هم سر دربیاورد و البته توان مدیریت و برنامهریزی و هماهنگی هم داشته باشد. یک سؤال میپرسم، آیا میدانید «مفاصا حساب» چیست؟ اگر میدانید بروید و پروژه بگیرید و نوش جانتان! ولی اگر نمیدانید دست نگهدارید!
چطور پروژه بگیرید؟
اگر با خواندن دو بند بالا همچنان اصرار دارید «پروژه» بگیرید و زندگی خودتان را تباه کنید به خواندن ادامه بدهید! به قول محسن نامجو پروژه گرفتن که خود منازعه است! برای پروژه گرفتن باید پروژه دهنده شما را بشناسد و به شما اطمینان داشته باشد. بنابراین تا مدتی در بازار کار نباشید کسی شما را نخواهد شناخت و پروژه هم نمیتوانید بگیرید. پروژه گرفتن از سایتهایی مثل پونیشا را کلاً از ذهنتان بیرون کنید. تا پروژه دهنده و پروژه گیرنده هم را نشناسند هیچ پروژهی واقعیای داده و گرفته نمیشود.
حالا احتمالاً میپرسید چطور خودمان را به کارفرما بشناسانیم؟ اینجا است که خلاقیت خودتان را باید بروز بدهید. میتوانید مثل من وبلاگ بنویسید؛ میتوانید مثل من در آموزشگاهها تدریس کنید. میتوانید پروژههای کدباز خوب بنویسید؛ میتوانید در فورومهای برنامهنویسی فعال باشید و … خلاصه خلاقیت داشته باشید!
پروژه چند؟
حالا موافقت اولیه رو گرفتید و میخواهید برای پروژه قیمت تعیین کنید. برای خیلیها این قسمت سختترین قسمت ماجرا است. البته من معتقدم این قسمت آسانترین بخش کار است! چرا؟ توضیح میدهم. پروژه چقدر زمان میبرد؟ هر چقدر که اول کار فکر میکردید در ۲ ضرب کنید! حداقل درآمد مورد نظر شما در ماه چقدر است؟ این دو عدد را در هم ضرب کنید و قیمت پروژه را اعلام کنید. اگر مبلغ کم به نظر میرسد میتوانید کمی ضرایب را تغییر دهید. اما اگر فکر میکنید مبلغ پروژه زیاد شده است هرگز و هرگز مبلغ پیشنهادی را تغییر ندهید! چرا؟ چون بیچاره میشوید! آخر کار بی پول و بی انرژی میشوید و مجبورید با اکراه زیاد روی پروژه کار کنید.
خیلی خوشحال میشوم از خاطرات و تجربههای خودتان در «پروژه گرفتن» برای من و بقیه خوانندگان اسمارتلب بنویسید تا بتوانیم بحث در این باره را ادامه دهیم.
احتمالاً ادامه دارد!
دردسرهاش خیلی بیشتر است، چقدر پیش بگیریم، فازبندی بکنیم، پروژه دهنده را بشناسیم و اون پروژه اش رو بشناسه، تحلیل کنیم و …
کاملا موافقم! در بند دوم اشاره مختصری کردم.
کمی تا قسمتی ناامید شدم 🙁
به هر حال اینها که نوشتم کمی از تجربیات چند ساله خودمه! اگر هم میخواهید پروژه بگیرید خیلی دقت کنید!
سلام.
اولا دست شما درد نکنه بابت این نوشته
دوما من به شخصه هم کارمندی رو تجربه کردم هم کار پروژهای رو. چند تا نکته به ذهنم میرسه که اینجا مینویسم شاید به درد کسی خورد:
– پروژه گرفتن در ذات خودش بد نیست و خوبی هایی هم داره. من با توجه به پروژه هایی که گرفتم و مهمتر از همه شکستهایی که خوردم(پولهایی که به من داده نشده) میدونم که پروژه گرفتن کلی موضوعات عجیب غریب رو به آدم یاد میده و آدم رو پخته میکنه.
– من با پروژه گرفتن برای در آوردن نون شب مخالفم چون انقدر ریسکش بالاست که شما ممکنه گرسنه بمونی و یا حتی از گرسنگی بمیری
– از نظر من اون ضریب ۳ هست نه حتی ۲ تا اینکه پروژه از نظر مالی و زمانی به هم بخونه.
– پیشنهادم هم اینه که آدمها سعی کنن یه کار ترجیحا پاره وقت کارمندی داشته باشند و در بقیه زمانها پروژه انجام بدن. من شرط میبندم شرکتهای زیادی حاضرن برای استفاده از یه نیروی خوب باهاش بصورت پاره وقت قرار بگذارن.
– من سعی میکنم از آدمها بجای شرکتها و سازمانها پروژه بگیرم چون پیچیدگی انجام پروژه برای آدمها به شدت کمتره!
متشکرم که تجربیات خودتون رو با من و بقیه خوانندگان در میان گذاشتید!
سلام. موافقم
خصوصا اگه بند “شهر محل زندگی و کار” رو هم اضافه کنید! بعضی از شهر ها اصلا کسب و کار نرم افزاری توش مطرح نیس!
سلام
من واقعا س در نمی آرم
پروژه ای که من خودم کمتر از ۱۰۰۰۰۰۰تومن انجام نمیدم
خیلی ها هم قیمت های بالاتر میگن
اون وخ یه نفر پیشنهاد داده که ۳۰۰۰۰تومن انجام میده
من متاسفم واقعا
این طور افراد برنامه نویس نیستند
فقط افرادی هستند که چهارتا سورس رو به زور به هم وصل میکنن
.
.
.
به امید روزی که چنین افرادی وجود نداشته باشند
متاسفانه برخی از همکاران لطفشون زیاده و با هر قیمتی کار میکنن و هم باعث پایین اومدن کلاس کاری میشن هم بفیه رو تو دردسر میندازن والله من کارم طراحی ساختمانی هستش من نمیفهمم چطور برای پروژه ایی که فقط ۱۵ روز طراحیش طول میکشه و حداقل ۳ ماه اجرا چطور یک عده ۲۵۰ هزار تومن میگیرن واقعا اینا نون و از کجا میگیرن !!!! البته نتیجه کاری و هم میدونیم که انرش چطوریه ولی خب این و اول کار نمیشه به اون کارفرما فهموند کلا علاقه دارند تجربه کنن???
نوشته قشنگی بود و کاملاً با شما موافق هستم.
گرفتن پروژه یا به عبارتی مستقل کار کردن، ویژگی ها و شرایطی همراه با خودش میاره که اشک آدم رو در میاره و آدم رو از بُعد فنی به بُعد دیگری از دنیای کسب و کار میبره که اون بُعد مدیریتی و بازاریابی است! یعنی اگر آدم صرفاً فنی هستید، مثلاً یک برنامه نویس خبره، اکیداً توصیه میشه استخدام شرکتها بشید، چون همانطور که شما هم در مقالتون به شکلی اشاره داشتید، گرفتن پروژه خودش یک تخصص مدیریتی، مالی، بازاریابی، ارتباطات و فن بیان و … نیاز دارد که اگر وارد این مسیر شدید دیگر کمتر وقت برنامه نویسی دارید و اگر به این مقولات که اشاره شد علاقه مند نبودید به مشکل برخورد خواهید کرد و سرخورده خواهید شد! راه انداختن استارتاپ شخصی هم شرایط مشابه دارد، یعنی من بهترین برنامه نویس دنیا هم که باشم و بهترین سایت دنیا را داشته باشم، سوال این است که ایده شما برای معرفی به مخاطبان چیست؟ فکر میکنید تبلیغات کافی است؟ وقتی بیشتر فکر و تحقیق کنید میبینید که تازه چالشهای کار آغاز میشود و وارد دنیایی شده اید که پر از مقولات پر اهمیت دیگر است که برنامه نویسی کوچکترین و شاید کم ارزشترین جزء آن است…! آنقدر بی ارزش که کل ایده شما با یک وردپرس یا هر نرم افزار آماده ای میتوانست شروع به کار کند!!!
در مجموع وقتی همه این جزئیات را کنار هم میگذارید میبینید حتی خود بنده به عنوان یک برنامه نویس که ۱۵ سال پروژه ای کار کرده ام، در گوشه ذهنم به استخدام شدن در یک شرکت بزرگ فکر میکنم!
به عقیده بنده، منطقی ترین ترکیب این است که در شرکتی استخدام شوید تا حقوق ثابتی داشته باشید و دغدغه مالی نداشته باشید و در ساعات بیکاری و خارج از تایم کاری پروژه بگیرید یا روی ایده های شخصی و استارتاپ خود کار کنید و اگر جواب داد و پولدار شدید! بسیار هم خوب، از آن شرکت استعفا دهید!
با خوندن این مقاله واقعا یخ زدم!! چون همیشه باور داشتم که پروژه ای کار کردن بهتر از کارمندی کار کردنه. من خودم هم خیلی سختی کشیدم از پروژه ای کار کردن، ۷-۸ ماهی بود که دیگه پروژه نمیگرفتم. اما الان که ۲ماهه کارمندی کار میکنم، و حقوق به موقع نمیدن و…. میگم پروژه ای بهتره!!! ولی با خوندن این مقاله یاد بدبختیاش هم افتادم!!
ممنون
بنده در حال حاضر سربازی بیش نیستم! و از هر دو مورد رنج میبرم، چون به هیچ صورت نمیتونم کار کنم، قدر شرایطتون رو بدونید.
ولی قبل از سربازی ۳ ۴ ماهی با دوستان در یک آموزشگاه، گروهی روی یک پروژه کار کردیم، با اینکه سطح بنده کمی بالاتر از بقیه بود، خیلی مسائل مخصوصا در رابطه با برنامه نویسی بودند که بنده نمیدونستم، و اونهارو یاد گرفتم:
خلاصش این که خوبی گروهی کار کردن یا همون استخدام شدن اینه که سرعت پیشرفتتون بیشتر میشه، تجربیاتتون زودتر قد علم میکنه !
رشته بنده هم الکترونیک است و این موارد کاملا در مورد این رشته صدق میکند، چه بسا که هزینه های بیشتری هم
به سبب نیاز داشتن به ابزار اولیه(منبع تغذیه و اسکوب و قطعات و…) متحمل می شید و چندان کاری که انجام میدهید
با درآمد همخوانی ندارد و صد البته باید ماه ها یا شاید سالها دنبال یک پروژه بدوید
سلام به همه ی دوستان عزیز بخصوص آقای بهزادیان نژاد گل و گلاب که زحمت کشیدن و کلی مطلب کاربردی و لازم رو توی این سایت برای همه قرار دادن .
آقای بهزادیان عزیز من گروه شخصیتیم INTP هست و از اول زندگیم تا الان بیشتر ۶ ماه (حداکثر) نتونستم برای دیگران کار کنم . خوب حرف شما کاملا درست هست اما مطلبی که توی این صفحه گفتین رو میشه از ۲ دیدگاه دید .
اولی اینکه تعدادی از افراد به خاطر شخصیتشون ( گروه شخصیتی mbti) باید کارمند بشن و یک جایی کار کنن . چون این افراد اگه ندونن آخر ماه چقدر پول دارن میتونه روحیشون رو خراب کنه . اما تعدادی از گروه های شخصیتی نمی تونن این حالت رو تحمل کنن . حتی چند گروهشون که کلا به رهبری علاقه ی شدید دارن ( البته می تونن به عنوان رهبر توی یک شرکت کار کنن )
دید دومی که برای این موضوع وجود داره این هست که حرف شما رو صادق می دونه و پروژه گرفتن رو کاری کاملا مشکل و ریسک می دونه اما چند بند رو به توضیحات شما اضافه می کنه .
بندهای اضافی : زمانی که پروژه ی فرد و یا شرکت دیگه ای رو قبول می کنیم یعنی می خوایم به ازای هر روز کارمون ( بهتر بگم هر ساعت کارمون ) پولی رو دریافت کنیم و اگه پروژه دچار مشکل بشه ساعت هامون برنمیگرده اما پولی هم بخاطر اون ساعت ها به ما نمیرسه . در مقابل پروژه گرفتن ، پیدا کردن ایده قرار داره . من از ماه ششم سال ۹۵ تا به امروز ایده های تجاریم رو یکی یکی ساختم و همین الان هم بخاطر آخرین ایده خودم که از یک سال پیش توی فکرم هست اندروید رو یاد می گیرم ( اون ایده سوخت انگیزه ی یادگیریم شده ) . اگه ایده ی بکر وجود داشته باشه می تونه ریسکش حتی از کارمندی هم کمتر باشه و این شرط های لازم خودش رو داره .
با توجه به چیزهایی که من از شما متوجه شدم با توجه به آموزش ها و سایت هایی که معرفی کردین ( که واقعا سایت هاش خوب بودن ) و ترجمه هاتون میتونم راحت متوجه بشم که مطالعه ی شما خوب هست پس بدون شک راه های پول سازی و نکته های تجارت رو مطالعه کردین .
دوستانی که برنامه نویسی بلد هستن میگن ما برنامه نویسیم و فقط توی همین زمینه کار می کنن . درست هم میگن هر آدم توی یک زمینه باید کار کنه . اما اگه درباره ی تجارت مطالعه کنن متوجه می شن که درآمد خطی آب باریکه ای بیش نیست که دانششون رو کم کاربرد می کنه .
اگه یکی از افراد این جمع برنامه ای بنویسه که نیاز تمام مردم ایران باشه و بخاطر حق استفاده از آپش از هر نفر تنها ۱۰ هزار تومن بگیره چه مبلغی جمع میشه ؟ ( حالا اگه جهانیش رو در نظر بگیریم که بماند 🙂 )
تنها چیزی که توی ایده باید بهش فکر کرد موارد زیر هست ( این موارد ریسک رو کم می کنه و درآمد رو زیاد )
۱- حتما مربوط به نیازهای جامعه و حال اتفاقات دنیا و آینده باشه و تاریخ گذشته نباشه ) مگر در زمینه های خاص و نوستالژی
۲- دیدمون رو از درآمد خطی برداریم و روی درآمد مرکب بزاریم
۳- ساده نویسی برنامه
۴- این ایده اولین اجراش باشه و اجرایی در گذشته نداشته باشه ( درباره ی نرم افزار بهترین بودن به اندازه ی اولین بودن جواب نمی ده البته به نظر من . این رو از دیوار و شیپور میشه فهمید البته بعضی جاها هم میشه .)
۵- ایده قابل فهم برای مردم باشه و اگه شایعاتی نزدیک به این ایده تو جامعه بود تو قسمت تبلیغات ازش استفاده کنیم
اصلی هاش رو بالا گفتم موارد دیگه هم داره که اگه دوستان خواستن بدونن بهتره مطالعه کنن .
جمع بندی : کارمند توی جامعه لازم هست و اگه کسی نخواد استخدام بشه به اندازه ی ادم های جامعه باید شرکت داشته باشیم .
کار تیمی می تونه جاهایی که دانشمون کمتر هست کمک دیگران رو برامون به همراه داشته باشه ( این مورد رو بالا اشاره نکردم )
جامعه نیاز به ایده داره تا شرکت ها راه بیفتن و مردم چون از ایده های جدید می ترسن ( نیاز چیزی هست که مردم بهش نیاز دارن اما ازش خبر ندارن و ازش تصویری ندارن و به همین دلیل اوایل ازش می ترسن ) باید یک نفر پیدا بشه ریسک کنه و تلاش کنه و یک تیم رو راه بندازه تا اون ایده رو عمومی کنه بعد نتیجه رو ببینه
مطلب زیاد هست اما زمان کم .
باز هم بخاطر زحماتتون یک دنیا ممنون . بدون شک یکی از افرادی که توی موفقیتم شریک هست شما هستین
سلام آرش،
ممنونم که وقت گذاشتی و نظرت رو نوشتی. درباره این که بعضیها هستن که روحیه رهبری دارن و نمیتونن کارمندی بکنن، حرفت رو قبول دارم. نکته این جا است که طبق مطالعات انجام شده (که الان متاسفانه یادم نمیاد کجا خوندم) این آدمها حدود ۱/۵ درصد افراد جامعه هستند. وجود چنین آدمهایی بسیار ضروری است. البته از این تعداد هم درصد خیلی کمی موفق (یا خیلی موفق) میشوند. اما مشکل اینجا است که ما فقط داستان موفقیت این آدمها بسیار گفته میشود ولی داستان حدود ۹۰ درصد آدمهای جامعه اصلاً گفته نمیشود. برای نمونه این مطلب رو بخونید.
خوشحال میشم روزی داستان موفقیت شما رو تو اسمارتلب بنویسم!
فقط یک چیزی یادم رفت بگم .اینه که اتفاقا رهبرها بهتر می تونن از یک گروه ( که در ادامه می گم ) کارمند بشن .
یک رهبر به ۲ شکل می تونه تیم داشته باشه ( نظر شخصیم )
۱- خودش ایده داشته باشه
۲- ایده نداره و باید رهبری افرادی رو بکنه که توی تیم دیگه ای هستن ( مثل کارمندهای شرکت ها ) اینجا باید استخدام بشه .
اما جالب اینجاست که بیشتر ( نه صد در صد ) افرادی که می تونن برنامه بنویسن درون گرا هستن و از کارای تیمی فراری هستن . ( ۲ گروه از افراد می تونن برنامه نویس باشن و چون برونگرا هستن دنبال مکان های شلوغ می گردن . )
استخدام این درون گراها ( افراد دارای تفکر قوی و کم خطا تر به خاطر در نظر گرفتن تمام جنبه های کاری ) چه در برنامه نویسی و چه در کارهای علمی دیگه کار سختیه .
بعضی از شرکت ها اتاق های تفکر رو راه انداختن و بعضی از شرکت ها پیشنهاد کار توی خونه رو به این عده دادن و این دو کار تونست تعدادی از این افراد رو وارد بازار کنه ( به عنوان کارمند . )
بله آمار افراد دارای ایده کم هست . رهبران رو جایی نخوندم اما گروه مهندسی بین مردها ۵ درصد جهان و بین خانم ها ۲ درصد جمعیت جهان رو دارن .
البته بجز گروه مهندسی گروه های دیگه ای هم هستن که می تونن مهندس باشن اما آمار بالا مال گروه اصلی مهندسی بود .
من هم امیدوارم موفقیت تمام آدم ها رخ بده و شاهدش باشیم .
باز هم بخاطر تمام مطالبتون ممنونم
سلام آقای بهزادیان نژاد عزیز . بله حرفتون کاملا صحیح هست . اخبار همیشه اینجوری پخش شده .
اما ای کاش همون قدر اخبار دلیل شکست ها فراگیر میشد تا ماهایی که کم تجربه هستیم ازشون درس می گرفتیم و درصد اشتباهاتمون رو کم تر می کردیم
سلام
به نظر من باید خود فرد پروژه استارت آپی بزنه و شروع کنه، در کنار اینها یه کاری داشته باشه که بتونه از لحاظ مالی کم نیاره، و در نهایت بعد از چند سال به موفقیت های زیادی میرسه
من یه برنامه نویس حرفه ای با هفت سال سابقه تو وب هستم ولی حقوقم از بقیه رفیقام که تو بانک یا جاهای دیگه استخدام شدند کمتر
به نظر من ادم تو مترو دست فروشی کنه ولی برنامه نویس نباشه
:))
وقت شما بخیر و ممنون بابت مطلب خوب شما،
سوال اساسی ای در ذهن بنده مشغول بالا و پایین پریدن هست،
در بخشی از صحبت هاتون فرمودید به جایِ پروژه گرفتن؛ برید و استخدام یک جایی بشید.
سوالی که در ذهن من وجود داره، این هست که این سازمان ها، و در مجوع شرکت های برنامه نویسی، خودشون پروژه رو از کجا میگیرن؟
راه سرراستی براش وجود داره یا پروژه هایی میگیرن که برای سازمان هاست و بر اساس ارتباطاتشون این پروژه ها رو میگیرن؟
همون طوری که افراد به واسطه آشنایی و شناخته شده بودن پروژه میگیرن، شرکتها هم شناخته شده هستن و رزومه و همچنین رتبه دارن.
در ضمن شرکتها هم مدیریت و نیروهایی دارن که شناخته شده هستن و به واسطه اونها میشه به شرکتها اعتماد کرد.
سلام
من به شخصه فکر میکنم که بهتره آدم مدتی بی پولی بکشه و وقتش رو بزاره روی پروژه ای که مالکیتش برای خودش هست. البته من از دید یک وب دیزاینر عرض میکنم. بدین ترتیب شما بعد از مدتی یک وب سایتی با چند هزار بازدید کننده دارید، یعنی به نوعی یک نتورک از مشتریان بالقوه دارید، و حالا می تونید فکر کنید که می خواید مدل درامدی تون چطوری باشه. مزیت این کار این هست که هر چقدر بیشتر روی پروژه وب سایتتون کار کنید بزرگ تر میشه. اما انجام داده پروژه بصورت فریلنسر برای این و اون، خب تفاوت چندانی با کارمندی نداره به جز اینکه ساعت کارتون فلکسیبل میشه.
فوق العاده بود.
پروژه خوب آدم رو به پول خوبی میرسونه. من حدود دوسال هست که تو یه شرکت برنامه نویسی کار میکنم. قبلش حدود دوسال(کلا اندازه دو ماه تمام وقت نشد) واسه یکی از ادارات دولتی یه پروژه رو انجام میدادم. اون پولی که از اون پروژه گرفتم واقعا خوب بود.
سلام من برای خودم کار میکنم و از نظر من پروژه گیری خیلی با ثبات تر از شرکت هست چون ۹۰ درصد شرکت ها یا حقوق نمیدهند یا مشکلات مالی دارند و از نظر من و با توجه به تجربه کاری که دارم بهترین کار پروژه گیری هست و البته کار آسانی نیست باید همه فن حریف باشید.
بهتر بود عنوان رو میزدی چطوری پروژه نگیریم 😐
۷۰ درصد مطالب در مورد نگرفتن پروژه بود . واقعا خیلی مسخره است !:|
سلام به همه عزیزان و ممنون بابت این مطلب خواستم من هم کمی از تجربه خودم بگم
من با توجه به کار کرد خودم با شرکت های بزرگ میگم که متاسفانه باید بگم حقوق ها به صرفه نیست و به زور پول میدن و از همه بد تر این هست که یک مدیر که ادعای مدیریت میکنه همیشه بالای سرت نشسته که با توجه به کار کرد تو چه خوب چه بد همیشه توقعات زیادی داره اگر خوب کار کنی توقع داره خوب تر باشی و اگر بد باشی توقع داره خوب باشی و این مورد واقعا یک کارمند را آزار میده.
حالا بحث میاد روی وب سایت های نوپا و کوچک با توجه به تجربیاتم این شرکت های نوپا هم بهتر پول میدن با توجه به این که بودجه کمتری دارن و هم به حقوق کارمند احترام بیشتری میزارن اما موضوع اصلی اینجاست که همچنان یک مدیر بالای سر شماست و شما برای ۱ ساعت مرخصی هم باید گردن کج کنید. الان مدتی هست که دارم پروژه ای کار میکنم و با توجه به سختی هایی که وجود داره اعم از این که ممکنه ۲ ماه پروژه گیر نیاد یا زمان کم بیارید و مشکلات دیگر باید یک مدیریت مالی و زمانی داشته باشد که اگر گیر بیفتید تا چند ماه پس انداز داشته باشید.
در کل میتونم بگم هر دو ممکن هست از نظر درآمدی یکی باشه ولی از نظر من زمانی که شما مدیر خودتون هستید خیلی از نظر فکری آرام تر و راحت تر هستید.