این دیوانگی در کار است
تا به حال چند بار شنیدهاید که «این دیوانگی در کار است»؟ حتا شاید خودت هم این را گفته باشی. برای خیلیها «این دیوانگی است» کاملا عادی شده است. اما چرا این قدر دیوانگی؟
دو دلیل عمده وجود دارد: (۱) روز کاری با هجوم حواسپرتیهای فیزیکی و مجازی به چند بخش کوچک و فرار کاری تقسیم میشود. و (۲) وسواس ناسالم رشد کردن با هر هزینهای، باعث توقعات سر به فلک کشیده و غیر واقعی میشود و آدمها را مضطرب میکند.
شکی نیست که آدمها بیشتر کار میکنند، زودتر یا دیرتر کار میکنند، یا آخر هفتهها و هر زمانی که وقتی خالی داشته باشند. آنها نمیتوانند کار را سر کار تمام کنند. این باعث میشود که زندگی محدود شود به زمانهای باقیمانده از کار؛ ظرف اضافه غذای رستوران.
بدتر این که این روزها ساعتهای طولانی کار، مشغولیت بیش از حد و کمبود خواب به نشان افتخار برای خیلیها تبدیل شده است. خستگی مستمر نشان افتخار نیست، نشان حماقت است.
این موضوع محدود به سازمانها نیست. افراد عادی، پیمانکارها و کارآفرینان تنها هم به شکلی کاملا مشابه، خودشان را نابود میکنند.
ممکن است فکر کنید که با این زمانی که آدمها صرف کار میکنند و با وعدههای فناوری های پیشرفته، حجم کار کمتر شده باشد اما این طور نیست. هر روز حجم کار بیشتر و سنگینتر میشود.
اما نکته این است که دیگر کاری نمانده است که به طور ناگهانی انجام شود. مشکل این است که یافتن زمانی بدون حواسپرتی و کاملا مختص به انجام کار، بسیار سخت شده است.آدمها بیشتر کار میکنند و کمتر کاری به انجام میرسد. تا زمانی که توجیهی منطقی برای عمده زمانی که در کارهای بی اهمیت به هدر میرود نداشته باشید، این مشکل حل نمیشود.
توقع از خیلی افراد این است که هفتهای ۶۰ یا ۷۰ یا ۸۰ ساعت را به کار بپردازند. چقدر از این ساعتها واقعا برای خود کار صرف میشود؟ و چقدر از این زمان در جلسات به هدر میرود یا با حواسپرتی دور ریخته میشود یا با روالهای کاری ناکارآمد ذره ذره از بین میرود؟ تقریبا همهاش.
راهحل ساعتهای کاری بیشتر نیست، چرندیات کمتر است. دور ریز کمتر است نه تولید بیشتر. و حواسپرتیهای خیلی خیلی کمتر و اشتیاق کمتر به «همیشه در دسترس بودن» و دوری کردن از اضطراب.
اضطراب از سازمان به کارکنان و از کارکنان به یکدیگر و پس از آن از کارکنان به مشتری منتقل میشود. اضطراب هرگز محدود و مقید به محیط کاری نمیماند . زندگی را نابود میکند. رابطه شما را با دوستان، خانواده و فرزندانتان آلوده میکند.
وعدهها ادامه خواهد یافت. روشهای بهتر مدیریت زمان. راههای بیشتری برای برقراری ارتباط. و مطالبات جدید همچنان بر روی هم انباشته میشوند. برای توجه کردن به گفتگوهای بیشتر در مکانهای بیشتر، برای ارسال پاسخ در کمتر از یک دقیقه. همیشه سریعتر و سریعتر. برای چه؟
اگر دیوانگی در کار دائمی است، ما برای شما یک راهحل دو کلمهای داریم: گور باباش. دو کلمه راهگشای دیگر: دیگه بسه.
الان زمان آن فرارسیده است تا شرکتها درخواست از کارکنان برای پیگیری بی وقفه اهداف بیشمار و فزاینده و دنبال کردن اهداف ساختگی را متوقف کنند. زمان آن فرا رسیده است تا به کارکنان زمانی بدون توقف داده شود که در آن بر روی مطالبات واقعی کار کنند. وقت آن است که تقدیس دیوانگی در کار را متوقف کنیم.
ما حدود ۲۰ سال تلاش کردیم تا بیسکمپ را به شرکتی آرام تبدیل کنیم. شرکتی که سوخت محرک آن اضطراب، یا «در اسرع وقت»، یا عجله و شتاب، یا تا دیر وقت کار کردن، یا شبکاری خرد کننده یا وعدههای غیر ممکن، یا گردش مالی بالا، یا ضربالعجلهای همیشه با تاخیر، یا پروژههایی که به نظر میرسد هیچوقت تمام نمیشوند، نباشد.
نه به رشد با هر هزینهای. نه به مشغله دروغین. نه به اهداف خودمحور. نه به چشم و همچشمی. نه به «فرصت سر خاراندن نداشتن». با این حال کسب و کار ما هر سال سود ده بوده است.
ما در یکی از رقابتیترین کسب و کارها در جهان هستیم. علاوه بر غولهای فناوری، صنعت نرمافزار جولانگاه استارتاپهایی است که صدها میلیون دلار پول از سرمایهگذاران ماجراجو گرفتهاند. ما هیچ پولی نگرفتهایم. درآمد ما از کجا است؟ مشتریها. ما را از مد افتاده یا محافظهکار بنامید.
به عنوان یک شرکت نرمافزاری توقع این است که ما هم در بازی «یک شبه پولدار شدن» سیلیکونولی بازی کنیم اما ما حتا یک کارمند در سیلیکونولی نداریم. در حقیقت ۵۴ کارمند ما در حدود ۳۰ شهر در اقصا نقاط دنیا پراکنده هستند.
ما بیشتر طول سال ۴۰ ساعت در هفته و در تابستانها ۳۲ ساعت در هفته کار میکنیم. ما هر سه سال کارکنان را به یک تعطیلات یک ماهه میفرستیم. ما نه تنها در طول این یک ماه حقوق آنها را پرداخت میکنیم بلکه هزینه خود تعطیلات آنها را هم میپردازیم.
نه، دوشنبه ساعت ۹ شب نه. کار میتواند تا سهشنبه ساعت ۹ صبح منتظر بماند. جمعه نه، شنبه.
آیا گهگاه لحظات پر استرسی پیش خواهد آمد؟ حتما، کار هم مثل زندگی است. آیا هر روز کار «هلو در گلو» است؟قطعا نه. اگر بگوییم اینگونه است دروغ گفتهایم. اما همه تلاشمان را میکنیم تا این موارد استثنا باشند. ما به انتخاب خودمان، و با تمرین، متعادل و آرام هستیم. ما از روی عمد اینطور هستیم. ما در آرامش تصمیمهای متفاوتی میگیریم.
ما شرکتمان را متفاوت طراحی کردهایم. در اینجا میخواهیم درباره تصمیمهایی که گرفتهایم و چرایی خیلی از آنها با شما صحبت کنیم. برای هر شرکتی که بخواهد تصمیمهای مشابهی بگیرد راهی وجود دارد. باید واقعا آن را بخواهید. شما هم میتوانید شرکتی آرام داشته باشید.
فضای کاری نوین بیمار است. آشوب نباید وضعیت طبیعی کار باشد. تشویش و اضطراب نباید پیشنیاز پیشرفت باشد. تمام طول روز جلسه داشتن لازمه موفقیت نیست. همه اینها انحراف از کار است؛ اثر جانبی مدلهای از کار افتاده و خراب و از صخرهها پایین پریدن. کنار بمانید تا هر کس که میخواهد از صخره پایین بپرد، بپرد.
- آرامش محافظت از زمان و توجه آدمها است.
- آرامش حدود ۴۰ ساعت در هفته کار کردن است.
- آرامش توقعات منطقی است.
- آرامش تقویت زمانهای غیر کاری است.
- آرامش کوچکتر بودن است.
- آرامش افقی در دیدرس است.
- آرامش جلسات را به عنوان آخرین راهحل دیدن است.
- آرامش تقدم غیر همزمان بر بلادرنگ است.
- آرامش استقلال بیشتر و وابستگی کمتر است.
- آرامش شیوههای پایدار برای مدت طولانی است.
- آرامش سودمندی است.
مختصری درباره ما
ما جیسون و دیوید هستیم. ما با هم از سال ۲۰۰۳ بیسکمپ را اداره میکنیم. جیسون مدیر اجرایی (CEO) و دیوید مدیر فنی (CTO) است. ما تنها مدیران C شرکت هستیم.
بیسکمپ هم نام شرکت ما و هم نام محصول ما است. محصول بیسکمپ برنامهای ابری است که به شرکتها در ساماندهی پروژهها و ارتباطات داخلی کمک میکند. وقتی همه چیز در بیسکمپ است، همه میدانند چه کار باید بکنند، هر چیزی کجا است و وضعیت کارها چیست و هیچ چیزی آن لابهلا گم نمیشود.
ما در اداره کسب و کارمان تجربههای زیادی اندوختهایم. در این کتاب چیزی که برای ما جواب داده است و نیز مشاهدهها و درک خودمان درباره چیزهایی که کسب و کار را سالم، طولانی مدت و پایدار میکند را با شما به اشتراک میگذاریم. فارغ از همه این توصیهها، مسیر شما ممکن متفاوت باشد. از این ایدهها به عنوان منبع الهامبخش برای تغییر استفاده کنید نه وحی منزل.
در پایان، منظور ما از لفظ دیوانگی در این کتاب همان است که مردم برای توصیف ترافیک دیوانهکننده در ساعتهای شلوغی یا هوای دیوانهوار بیرون، یا صفهای دیوانهکننده و شلوغ فرودگاه استفاده میکنند. وقتی ما میگوییم دیوانگی، منظورمان موقعیت دیوانهوار یا دیوانهکننده است نه آدمها.
با این مقدمه، بیایید شروع کنیم.